قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب
نویسنده:
سلین اسپکتور
مترجم:
عباس باقری
امتیاز دهید
در آغاز کتاب درباره 'ماهیت فلسفی قدرت', 'قدرت, کار و سلطه', 'قدرت و توانایی', 'قدرت و نیرومندی', 'مشروعیت', 'مفهوم حاکمیت', 'اقتدار و آزادی', 'استراتژی قدرت 'و 'کاربرد قدرت 'بحث و بررسی میشود ;همچنین نظام مردم سالاری, تنها نظام مشروع معرفی میگردد.
نویسنده خاطر نشان میکند: قدرت حاکمیت از سوی مردم و برای مردم, قدرتی که حقوق اساسی شهروندان را به برکت استقلال قوه قضایی رعایت کند, مراقب تندروهای قدرت, به ویژه به وسیله یک سازمان عالی (شورای قانون اساسی یا عالی) باشد ... به احزاب سیاسی گوناگون و به گفت و شنود سیاسی میدان دهد, و با انتخابات همگانی که تدریجا گسترده میشود از مشروعیت برخوردار باشد. اینهاست آنچه امروز در تایید مردم سالاری به مثابه تنها نظام مشروع بیان میشود. نویسنده سپس موضوع شکلهای قدرت را در آرای افلاطون, ارسطو, سن اوگوستین, هابز, مارکس, کنت, آرنت و فوکو مطرح میسازد. مبحث بعدی کتاب 'چه کسی فرمان میدهد چه کسی باید فرمان دهد 'نام دارد که براساس آن, دیدگاههای افلاطون, ارسطو, روسو, منتسکیو, نیچه و لوفور بررسی میشود. در بخش دیگر کتاب موضوع 'چرا باید فرمان برد ریشهها و هدفهای قدرت 'بر پایه آرای سن پل, هابز, پاسکال, لاک, روسو, کانت و وبر مطرح گردیده است. 'به کار بردن قدرت 'مبحث پایانی کتاب است که آرای توماس داکن, بودن, ماکیاول, اسپینوزا, منتسکیو, هگل, توکویل و فوکو را در بر دارد.
بیشتر
نویسنده خاطر نشان میکند: قدرت حاکمیت از سوی مردم و برای مردم, قدرتی که حقوق اساسی شهروندان را به برکت استقلال قوه قضایی رعایت کند, مراقب تندروهای قدرت, به ویژه به وسیله یک سازمان عالی (شورای قانون اساسی یا عالی) باشد ... به احزاب سیاسی گوناگون و به گفت و شنود سیاسی میدان دهد, و با انتخابات همگانی که تدریجا گسترده میشود از مشروعیت برخوردار باشد. اینهاست آنچه امروز در تایید مردم سالاری به مثابه تنها نظام مشروع بیان میشود. نویسنده سپس موضوع شکلهای قدرت را در آرای افلاطون, ارسطو, سن اوگوستین, هابز, مارکس, کنت, آرنت و فوکو مطرح میسازد. مبحث بعدی کتاب 'چه کسی فرمان میدهد چه کسی باید فرمان دهد 'نام دارد که براساس آن, دیدگاههای افلاطون, ارسطو, روسو, منتسکیو, نیچه و لوفور بررسی میشود. در بخش دیگر کتاب موضوع 'چرا باید فرمان برد ریشهها و هدفهای قدرت 'بر پایه آرای سن پل, هابز, پاسکال, لاک, روسو, کانت و وبر مطرح گردیده است. 'به کار بردن قدرت 'مبحث پایانی کتاب است که آرای توماس داکن, بودن, ماکیاول, اسپینوزا, منتسکیو, هگل, توکویل و فوکو را در بر دارد.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی قدرت و حاکمیت در تاریخ اندیشه غرب
«اکثریت» در منطق بسیاری از صاحبنظران و پیشتازان فلسفهی سیاسی جایگاهی نداشته است. «سقراط» از نخستین بنیانگذاران فلسفه سیاسی به شدت به حکومت اکثریت و تودهی مردم حمله میکند و در شکل پرسش میگوید: آیا موهومپرستی نیست که حرف عدد یا اکثرت، سبب خرد خواهد شد؟ آیا نمیبینیم که در سراسر جهان، تودهی مردم نادانتر، خشنتر و ظالمتر از مردمان پراکنده و تنها هستند؟ [تاریخ فلسفه سیاسی غرب، عبدالرحمان عالم جامعه مدنی، محمدهادی معرفت، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید] [ویل دورانت] در بیان موضوعی به عنوان «آیا دمکراسی شکست خورده است؟» در ناشایستگی اکثریت مینویسد: درست است که فشار و زور اکثریت (عددی) بر اقلیت بهتر از عکس آن یعنی فشار و زور اقلیت بر اکثریت است... ولی چنین امری، روح غرور عوام را بالا برده و به هماناندازه هم روح افراد فوقالعاده را درهم شکسته و نبوغشان را عقیم نموده است... و هرچه بیشتر دمکراسی را میآزماییم، از ناشایستگی و دورویی آن بیشتر ناراحت میشویم. [لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، به نقل از جامعه مدنی]،،،،،ولی ولی این ها همش تو حرفه در واقعیت چیزی هست که خودمون می بینیم وووووو